از پنجره یک زنبور
آمد به کلاس ما
ویز ویز صدایش بود
آرام و خوش و زیبا
او آمده بود انگار
تا درس بخواند باز
یک تجربهی نو را
با ما بکند آغاز
ناگاه یکی کوبید
با کیف به آن زنبور
طفلک چقدر ترسید
با گریه شد از ما دور
در جمع کلاس ما
ای کاش که او میماند
در ساعت فارسی او
شعری عسلی میخواند
نازنین جلایری